- نویسنده : کردستان ورزشی نیوز
- 25 مرداد 1403
- کد خبر 14914
- ایمیل
- پرینت

مصاحبه اختصاصی کردستان ورزشی با کمال عبدی مربی کردستانی ایالت باواریا آلمان؛
نیاز است فوتبال کردستان از این حالت خارج شود
عادل خلیلیان _ پایگاه خبری کردستان ورزشی نیوز _ فوتبال کردستان علی رغم اینکه توسط یه عده منفعت طلب نابود شده است اما کسانی را دارد که بعنوان مربی و بازیکن در شهرهای دیگر یا کشوری دیگر از توانایی هایشان استفاده می کنند. کمال عبدی ۳۲ سال سن دارد (متولد بهمن ماه ۱۳۷۰ در روستای قلعه روتله دیواندره می باشد. در این روستای بشدت فوتبالی، مدرسه رفت و در دبیرستان دکتر حسابی دیواندره و پیش دانشگاهی پویش دیپلم خود را گرفت. به دلیل علاقه ای که به زبان انگلیسی و ادبیات داشت ، رشته ادبیات انگلیسی را در دانشگاه کردستان انتخاب کرد و بعد از فارغ التحصیلی، در مدارس غیرانتفاعی تهران مشغول به کار تدریس شد. این جوان مودب و با اخلاق و توانای کردستانی با حضور در کشور آلمان و طی نمودن مدارج ترقی مدرک مربیگری B یوفا خود را هم گرفت و اخیرا برای تعطیلات به زادگاهش برگشته است به دفتر کردستان ورزشی آمد و مصاحبه اختصاصی انجام داد که در ادامه می خوانید.
به یاد دارید در کجا و چگونه و زیر نظر چه کسی وارد دنیای فوتبال شدید؟
من عضو تیم فوتبال روستای خودمون (قلعه یونایتد) بودم و در ایران هیچوقت بالاتر از سطح شهرستان هم بازی نکردم. یعنی در واقع من آموزش خاصی در حوزه فوتبال ندیدم؛ اما به خاطر علاقه و پیگیری برادرم اسعد، به آنالیز و نوشتن در مورد فوتبال علاقهمند شدم.
چه اتفاقی افتاد در کشور آلمان ساکن شدید؟
من به هدف تحصیل در مقطع ارشد به آلمان مهاجرت کردم و چند وقت پیش فارغ التحصیل شدم.
در کشور آلمان به چه کاری مشغول هستید، و در چه تیم های مشغول مربیگری هستید؟
در حال حاضر معلم رسمی مدرسه راهنمایی هستم، در کنار شغلم،مربی فوتبال پایه هستم. فصل پیش رو، مربی تیم زیر ۱۵ سال باشگاه FSV Bayreuth اف.اس.فاو بایرویت در لیگ دسته ۲ این رده سنی خواهم بود و تا پایان فصل ۲۴-۲۵ قرارداد دارم.
تا به حال چه دوره های را در کشور آلمان مربوط به حرفه مربیگری گذرانیده اید؟
من مربیگری و بازیگری را همزمان در آلمان شروع کردم. در کنار بازی در لیگ منطقهای، مدرک UEFA C را گرفتم و ۲ سال بعد هم مدرک UEFA B را از فدراسیون دریافت کردم.
در کنار آن دورههای مدیر فنی، مربی کودکان و مدرک طراحی تمرین فوتبال پایه را هم گذرانده مدارک مربوطه را از یوفا دریافت کردهام.
چه تفاوتی میان فوتبال زادگاهتان کردستان و ایالت باواریا در مدارس فوتبال می بینید؟
بزرگترین تفاوت، تفاوت ساختاری و سازماندهی بین باواریا و به طور کلی آلمان و کوردستان است،
در باواریا برنامهریزی و اجرای آن در منظمترین و بی حاشیهترین حالت ممکن جلو میرود. برای مثال، برنامه تمامی بازیهای تیم ها از ۴۵ روز قبل تعیین میشود و روی سایت و نرمافزار BFV قرار می گیرد!
تفاوت دیگر، تعدد باشگاهها و مردمی بودن آنهاست. در آلمان، هیچ باشگاه دولتی وجود ندارد و حتی هیئات فوتبال و انجمنها و فدراسیون، همگی نهادهای مستقل مردمی هستند. چیزی که باعث شده تصمیم های درست اتخاذ شود با اجرای کم نقص!
یک مورد دیگر، نادر بودن مدارس و آکادمیهای فوتبال است. در باواریا، باشگاهها هستند که مسیر فوتبال را تعیین می کنند و آکادمی ها صرفا بخشی از باشگاههای فعال در لیگ های ۱ تا ۴ هستند که آن هم به دلیل اجبار بوندسلیگا و فدراسیون است.
تفاوت های بیشماری وجود دارد؛ اما یک مورد دیگر را هم عرض کنم: تمرین فوتبال در آلمان شدیدا اصولی و برپایه ساختارهای مشخص جلو میرود. مربیها خط مشیهای شخصی خودشان را دارند اما به صورت کلی یک روش مشخص وجود دارد که باعث یک دست شدن سیستم فوتبالی کشور شده است.
شما چه ارزیابی از وضعیت موجود فوتبال کردستان دارید؟
من در این مدتی که کوردستان بودهام و همچنین پیگیری هایی که به صورت آنلاین انجام دادهام، به این نتیجه رسیدهام که ذهنیت فوتبالی در کوردستان به یک مسیر درست نزدیک شدهاست اما پایهها و ساختارها و زیرساختهای نامناسب و بسیار ابتدایی باعث شده که این ذهنیت به سمت عملگرایی حرکت نکند. مربی یا مدیر باشگاهی که تصمیم میگیرد کار درست را انجام دهد، با «نه» های بزرگی از طرف جامعه، مسئولین و شرایط اقتصادی-فرهنگی روبرو می شود.
چه پیشنهادی برای رشد و پیشرفت فوتبال پایه کردستان دارید؟
رک و راست بگویم، امیدی نیست که از بالا به پیشرفت فوتبال کمک شود! اگر می شد، در این سالها اتفاقا افتاده بود. چون انسانهای دغدغه مند زیادی پیگیر شدند و دیدن آب در هاون کوبیدن است و بس!
پیشنهاد من، دانش افزایی و طراحی اصول از پایین به بالا است؛ یعنی مربیان و مدیران باشگاهها از همان جلسه تمرین و مسابقات درون باشگاهی خودشان شروع به تغییر و اصلاح ساختار کنند.
ما اگر بازیکنانی تربیت کنیم که بیشتر از همه چیز، از فوتبال «لذت» ببرند، همان با
عادل: زیکنان ادامه مسیر را برای خود ما هموار خواهند کرد.
من یک مدیر نیستم، بلکه یک مربی و تمرین دهنده هستم و باورم این هست که اصلاح ساختار فوتبال، از تمرینهای من با بازیکنانم شروع میشود نه از جلسات آقای تاج با مشاورانش!
دوست داریم تلخ ترین و شیرین ترین خاطره ورزشی شما را بدانیم ؟
تلخترین خاطره ورزشی من اخراج شدنم از تیم یو.اس.سی بایرویت بود. تصمیم من برای رفتن به آن باشگاه از ابتدا اشتباه و عجولانه بود و بعدا هم اخراج شدنم، آن هم در شرایطی که سقوط تیم قبل از رفتن من روی نیمکت قطعی شده بود، ضربه روانی بدی بود. ولی به قول مورینیو، «هروقت اخراج شدی، بدون کم کم داری مربی واقعی میشی.»
شیرین ترین خاطره، پیام دانیل بیروفکا، (بازیکن سابق تیم ملی آلمان) یکی از مدرسین دوره بود که به من خبر داد آزمون نهایی یوفا در پایان دوره B را قبول شدهام و مدرکم به زودی ارسال خواهد شد،
شاید این پیام، ورود من به دنیای مربیگری حرفهای باشد.
موقع کار کردن با فوتبال آموزان چه حس و حالی دارید و آیا آماده هستید اگر روزی شرایط فراهم گردد این تجربیات را در اختیار جوانان کردستانی قرار دهید؟
من چون همیشه معلم بودهام، از یادگیری شاگردانم بیشترین لذت را میبرم. اگر بازیکن نونهال یا نوجوانی از نقطهای به نقطهای برسد، تمام خستیگم از تنم در میرود.
من آرزو دارم شرایطی فراهم برسد که من حتی در یک روستای دور افتاده در کوردستان هفتهای دو بار با یک تیم از بچههای همزبانم تمرین کنم و جمعه ها بازی دوستانه یا امتیازی داشته باشیم.
به امید آن روز هستم.
از زندگی در آلمان برایمان بگویید و اینکه چگونه توانستید در آنجا بعنوان یک کردستانی موفق ظاهر شوید؟
زندگی در آلمان برایم آرامشبخش است. همه چیز سر برنامه و زمانبندی مشخص اتفاق میافتد و به ندرت شرایط شما را سورپرایز میکند. شاید بزرگترین مزیت زندگی در آلمان این باشد، که آزادید دنبال هرچیزی که به آن علاقه دارید، بروید.
من انسان سختکوش و بی استراحتی هستم! نمیتوانم در برنامه هفتگیام تایم خالی داشته باشم. باورم این است که هرچه کار برای انجام دادن بیشتر داشته باشیم، تولید و موفقیت ما بیشتر است. اگر در طول روز فقط یک کار برای انجام دادن داشته باشیم، ممکن است آن را به خوبی انجام ندهیم!
آیا شاگرد کورد یا ایرانی در آلمان دارید؟
در مدرسه شاگردهای کورمانج دارم.
در باشگاه هم یک بازیکن خیلی خوب کورد دارم که پناهجو است و در شرایط سختی به آلمان رسیده است.
کمال عبدی چه سختی ها و شیرینی های در این راه کشیده است و رمز موفقیت شما چه چیزهای بوده است ؟
سختی و شیرینی را میتوان جابجا به کار برد. هر چیزی که من را به اینجا رسانده، هم سخت بوده و هم شیرین.
مهاجرت، انتخاب و تصمیم سادهای نیست. جمع کردن تمام زندگی در یک چمدان غیر ممکن است. سختی ارتباط با یک فرهنگ بیگانه و تلاش برای ادغام در جامعه مقصد، جزو دشوارترین و درعین حال شیرینترین تجربیات یک مهاجر است.
اما خوب من پسر یک خانواده کشاورز در یک روستای دور افتاده در کوردستان هستم و سختیها را جور دیگری و در سطح دیگری برای خودم معنا میکنم. دشواری مهاجرت، در مقابل دشواری مسیر پیشرفت در ایران، هیچ است.
به نظر شما چرا فوتبال کردستان پیشرفت نمی کند و ما هیچ تیمی در لیگ های مطرح ایران نداریم؟
بیایید یک مقایسه بکنیم. ما در آلمان چیزی به نام فوتبال خیابانی و کوچه نداریم! اگر پسر یا دختر شما علاقه دارد فوتبال بازی کند، در همان شهر یا روستای شما قطعا حداقل یک باشگاه وجود دارد که در آن ثبت نام میکند، برایش کارت بازیکنی فیفا صادر میشود، هفتهای ۲ تا ۳ جلسه تمرین میکند و شنبه یا یکشنبه هم در بازی دوستانه یا لیگ شرکت میکند.
حال این را در تعداد بازیکنان و باشگاهها ضرب کنید!
آیا کسی هست که دیده نشود!؟ شاید بگویید بله هست! تعداد تیمها و مسابقات بسیار زیاد است!
راه حل؟
برای این که هیچ استعدادی مخفی نماند، در آلمان مراکز استعدادیابی و استعداد پروری در ۳۶۰ نقطه کشور دائر است! به گونهای که شما در هر کجای آلمان زندگی کنید، دورترین مرکز به شما حداکثر ۱ ساعت فاصله دارد: و این یعنی شما هفتهای یکبار میتوانید از طریق باشگاه فرزندتان را به این مراکز بفرستید و در آنجا یک جلسه با مربیان منتخب فدراسیون (درجه حداقل B) تمرین میکند و در صورت وجود استعداد کشف میشود!
این بازیکنان بعدها به اردوهای تیم ملی هم دعوت میشوند و همچنین مورد توجه باشگاههای بزرگ قرار می گیرند.
چرا لیگهای استانی برای ردههای سنی برگزار نمیشود!؟ چرا باشگاهها تلاشی برای تشکیل لیگ های محلات و منطقهای نمی کنند؟ شرکت در فستیوالها و تورنمنت های یک روزه به خودی خود ایرادی ندارد، اما زمانی که در اثنای برگزاری مسابقات لیگ باشد. برای مثال، در تعطیلات زمستانی یا نیم فصل یا پیش فصل؛ اما فوتبال آموز، از طریق فوتبال بازی کردن، فوتبال
را یاد می گیرد!
بزرگترین دلیل عدم پیشرفت، عدم وجود لیگهای محلات، بخشها، فرمانداریها، استانها و مناطق در سطوح پایهاست.
در پایان اگر سخنی باقی مانده است بفرمایید؟
تشکر می کنم از باشگاهها و مربیانی که اجازه دادند (و خواهند داد) که من هر آنچه که از آلمان با خودم آوردهام را در اختیارشان قرار بدهم. من هیچ چشمداشتی ندارم و تنها امیدم این است که بچههای سرزمینم در کنار تمام دغدغههای ریز و درشتی که برایشان می سازند، فوتبال را اصولی یاد بگیرند و در حالی که به آنها «احترام» گذاشته می شود، از فوتبال لذت ببرند و در صورت وجود استعدادشان کشف شود.
از شما هم ممنونم که تریبون تان را در اختیار من قرار دادید.
قطعا کسانی هستند که دانش و تجربهشان از من بیشتر است و می توانند از تریبون شما بهتر استفاده کنند.
https://kordestanvarzeshinews.ir/?p=14914